به گزارش پارک علم و فناوری قم به نقل از مهر، نشست «روایت تاریخ در گفتمان پسااستعماری» با حضور دکتر سید هاشم آقاجری، استاد تاریخ دانشگاه تربیت مدرس، دکتر ابراهیم توفیق، جامعهشناس و دکتر یعقوب موسوی، عضو هیأت علمی دانشکدة علوم اجتماعی و اقتصاد دانشگاه الزهراء در پژوهشکدة تاریخ اسلام برگزار شد.
دکتر آقاجری در ابتدای این نشست گفت: اصطلاح پسا استعماری در آغاز، پس از جنگ جهانی دوم و شروع فرایند استقلال کشورهای سابقاً مستعمره از سوی مورخان و دانشمندان علوم سیاسی به کار رفت تا دربارة کشورها، پس از استعمار سخن بگویند. پسااستعمار یک اصطلاح زبانی بود که معنی پس از استعمار میداد اما به تدریج و در آغاز به مطالعات ادبی انگلستان برای بحث از کشورهای مشترکالمنافع انگلستان و روابط ادبی و فرهنگی این کشورها با انگلیس به کار برده شد. نخستینبار در حوزه کارائیب و با آثاری چون «گفتاری در باب استعمار»، همچنین «پوست سیاه، صورتکهای سفید» و «دوزخیان زمین» کتابهایی از «فرانس فانون» و «استعمارگر و استعمار شده» از این اصطلاح استفاده شد. این اصطلاح نقطة آغاز گفتمان نظری یا مطالعات پسااستعماری در شرقشناسی محسوب میشود.
وی در ادامه در تفاوت میان پسا ـ استعماری و پسااستعماری گفت: تفاوت ظریفی در این واژهها وجود دارد. استفاده از واژة پسا ـ استعماری محدود به کشورهایی است که سابقاً مستعمره بودهاند، اما پسااستعماری به کشورهایی اطلاق میشود که اگرچه در موقعیت استعماری قرار دارند، اما سابقة مستعمره شدن ندارند.
این استاد دانشگاه در ادامه افزود: میان استعمار و امپریالیسم نیز تفاوت وجود دارد. استعمار در معنای سنتی به معنای تصرف سرزمینی عمدتا سرزمینهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین در قرن ۱۹ میلادی بهشمار میآید و این سلطة سرزمینی همراه با سلطة سیاسی نیز هست. در حالی که امپریالیسم با تصرف سرزمین همراه نیست و سلطة سیاسی و اقتصادی بر یک کشور را شامل میشود. امپریالیسم نمیتواند موضوع مطالعة پسااستعماری باشد با یک تفاوت که گفتمان پسااستعمار تحت تاثیر چرخشهای متعدد در قرن بیستم میلادی قرار گرفت. پسااستعماری اساساً نظریة کلان نیست و در آثار ادوارد سعید، همچنین «هومی بابا»، «گایاتری اسپیواک» و دیگر افراد پس از سعید، تغییراتی در دیدگاهها ایجاد کردند. «هومی بابا» عنصر لاکانی و روانشناسی را وارد این حوزه کرد، ورود اصطلاح فرودست نیز با الهام از گرامشی از سوی «اسپیواک» به مطالعات پسااستعماری راه یافت، همچنین وی گفتمان فمنیستی را به این مطالعات افزود. رهیافت پسااستعماری در کار ادوارد سعید نقطة کانونی رابطة دانش و قدرت است، در واقع پسااستعماریها در حوزة تاریخ میگویند تاریخ در تاریخنگاری غرب ساخته شده و روایتی که تاریخنگاری غربی ارائه میکند، هویتی میسازد که میتواند به چالش کشیده شود. تاریخنگاری بر شالودهشکنی استوار است. ما تاریخ نداریم بلکه تاریخها داریم. گذشته و تاریخ دو مفهوم متفاوت هستند.
وی همچنین یادآور شد که پسااستعمار نیز تاریخ مارکسیستی است، این نوع تاریخنگاران معمولاً از هند برخاستند و پس از آن آمریکای لاتین، استرالیا، آفریقا و کانادا دست به نوشتن زدند. مارکس معتقد بود هند پیش از اینکه بریتانیا وارد آن شود، بدون تاریخ بود. بسیاری از متفکران اروپایی تفکر اروپا محور داشتند و رهیافت پسااستعماری در عین حال که بومیگرا نیست اما بهدنبال شکستن شالودههاست. «اسپیواک» و «هومی بابا» قدرت استعماری را به چالش کشیدند.
وی افزود: زنان هندی در تاریخنگاری رسمی بیصدا و اُبژه هستند و نه سوژه. تاریخنگاری از حال به گذشته میرود و دوباره به حال بازمیگردد و برای این که هویتسازی جدیدی ایجاد کند و بر اساس آن راهبرد مبارزه بدهد، تلاش میکنند از موقعیت ابژه به سوژه تبدیل شوند. مطالعات فرودستان تاریخ را از نظر تودههای مردم روایت میکند که باید جایگزین تاریخ نخبگان شود.تاریخ فرودستان مطالعة سکوت در آرشیوهاست، مطالعة صداهایی که زیر سیاستهای مدون مدفون شدهاند، تفکیک گذشته از تاریخ و تأکید بر تفاوت به جای تشابه، نقد فرمولبندی گفتمان قدرت در تاریخنگاریهای رسمی و زنده کردن بالقوگیهای اصیل در مقابل غیراصیل.
دکتر ابراهیم توفیق سخنران بعدی این نشست بود. وی در ابتدای سخنانش یادآور شد پسااستعماری، در پی دموکراتیک کردن جهان نیست. تمام بحث این است که در ساخت گفتمانی زندگی میکنیم و درکی از امثال «استوارت هال» نداریم. به صراحت میگویم پساساختارگرایی و فلسفة «دریدا» متاثر از آنهاست.
این جامعهشناس گفت: وضعیت گذار (in between) را نمیتوان به دو قطب تقسیم کرد، یعنی نمیتوان بخشبندیهایی برای جهان مانند دو قطب استعمارگر و استعمار شده در نظر گرفت. ادعای دریدا و دیگرانی که با اتکا به وی سخن میگویند در زبان رخ میدهد و بازنمایی است. بازنمایی از این ویژگی برخوردار است که ادعای نمایندگی نیز در آن وجود دارد و تفاوتها را به ناتفاوت تبدیل میکند.
وی افزود: این روند بهدنبال این امر است که همگان از خودشان بگویند در حالی که «اسپیواک»، اعتقاد دارد که فرودستان نمیتوانند در جامعه حرفی بزنند و دلیل آن نیز این است که گوش افراد بر اساس بازنمایی، ساختار پیدا میکند؛ بنابراین سخنان این طبقه معنای دیگری در ذهن دیگران ایجاد خواهد کرد. فرهنگهای متفاوتی وجود دارند که باید به زبان بیایند. ذاتهای متفاوتی وجود دارد که میتوان آنها را از وجوه و ویژگیهای مختلف تعریف کرد و نقص ادوارد سعید و اسپیواک در بیان همین مسأله است.
این استاد دانشگاه با اشاره به کتاب «امپراطوری» اثر «آنتونیو نگری» و «مایکل هارت» بیان کرد: این کتاب که در سال ۲۰۰۲ از سوی دو مارکسیست اروپایی نوشته شد، به موضوع ما میپردازد و نوعی تصور دو نویسنده از امکانی است که ما از آن به پسااستعمار تعبیر میکنیم. «استوارت هال» این وضعیت را سپری شده میداند و بحث دربارة آن را پس از دهة ۶۰ میلادی، بهدلیل اینکه نقطهای بهعنوان مستعمره وجود ندارد، رد میکند. «هال» نیز توجه ما را رو به جلو جلب میکند.
وی اظهار کرد: به مسألة پسااستعمار قائل نیستم. در ایران هر فهمی دستخوش مرزبندی و سوءاستفاده میشود و هر گفتمان پسایی در ایران گرفتار نگاه نوعیگرایانه و بنیادگرایانه است، درست همان اتفاقی که برای ادوارد سعید و فوکو در ایران افتاد. بسیاری از نخبگان در انتظار نشستهاند که در نقد غرب چه گفته میشود تا آنها بحث غرب در حال فروپاشی است را به راه بیندازند. هر امری تبدیل به مفهومی خودتعریف میشود و مفهوم بومیگرایانه میگیرد. «رایان ترنر» میگوید وقتی تاریخ شرق را مینویسیم بهدنبال مجموعهای از نبودها هستیم.
توفیق در ادامه گفت: طرفدار رویکرد پسااستعماری نیستم در حالی که این رویکرد به دلیل ظرفیت انتقادی که دارد، از اهمیت بسیاری برخوردار است. تاریخنگاری از پایین هنگامی موضوع بحث خواهد بود که هزاران متن تاریخی در اختیار داشته باشیم تا بتوانیم دربارة آنها صحبت کنیم، اتفاقی که امثال اسپیواک و پژوهشگران هندی دیگر به آن پرداختهاند اما در ایران چنین متنهایی و به این میزان تولید نشده که بتوان در این زمینه صحبت کرد، بنابراین سخن گفتن دربارة روایت تاریخ پسااستعماری کاری بیهوده است.
این جامعهشناس با طرح این سوال که چرا در ایران و آکادمیهای ما چنین اتفاقهایی نمیافتد؟، اظهار کرد: در این قضیه، نوع برخورد ما با نظریه، نقش دارد. اغلب فکر میکنیم معضل ما نشناختن نظریههاست در حالی که اینگونه نیست و ایراد ما از جای دیگر و بنیادیتر است. آشنایی با نظریهها مشکل نیست، بلکه نوع شناخت از آنها اهمیت دارد. ما در گفتمان سنت و تجدد قرار نداریم و اینکه تمامی نظریهها را برای اثبات این امر کنار هم بچینیم کاری نادرست میدانم.
آخرین سخنران این نشست، دکتر یعقوب موسوی بود. وی گفت: نظریة پسااستعماری تلقی جدیدی است از آنچه حدود ۳۰۰ سال در حوزة تولید غربی و اروپایی ایجاد شد. پس از انتشار کتاب «شرقشناسی» ادوارد سعید در میان پژوهشگران و روشنفکران رویکرد جدیدی در برخورد با بسیاری موضوعها بهویژه نگاه به تاریخ به وجود آورد. در این وضعیت تاریخ هم رهاییبخش و هم محدودکننده است.
وی افزود: ما مسأله پستمدرنیسم را به نفع خودمان بحث میکنیم و از آن سود میبریم اما این امر برای اهداف کوتاه مدت مثل سم است. از قرن ۱۷ میلادی که جنبش سفرنامهنویسی آغاز شد، همزمان با شروع نوشتن تاریخ بود. هر واقعة تاریخی با اما و اگرهای بسیاری عجین است و نمیتوان تمامی جنبههای آن را در نظر گرفت. کتاب «آسیا در برابر غرب» اثر داریوش شایگان از این مساله خبر میدهد که ما دچار تفکرهای مختلفی در تاریخنگاری هستیم.
- سیطره آلمانیها بر فضای فلسفی ایران/ تاریخنگاری مکتب شوروی دریچه آشنایی ما با دیالکتیک بود
- «زندگی ، زمانه و تاریخ نگاری وصاف شیرازی» منتشرشد
- نقد کارنامه تاریخ نگاری دکتر منصوره اتحادیه
- نشست «روایت تاریخ در گفتمان پسااستعماری» برگزار می شود
- کتاب «پیوست نگاری فرهنگی؛ ابهام زدایی و گفتمان سازی» منتشر شد