به گزارش پارک علم و فناوری قم به نقل از مهر، مسئله اصلی در بحث نقش رسانه های جمعی در جوامع امروزی آن است که آیا آنها واقعیت اجتماعی را در معنای و سیع آن، منعکس می کنند یا این که در عوض نخبگانی که رسانه ها را کنترل می کنند واقعیات را از فیلتر خود می گذرانند. ساده ترین پاسخ به این سوال این است که رسانه های گروهی هر دو کار را انجام می دهند.
با در نظر گرفتن واقعیت سیاسی رسانه های گروهی در یک معنا چشم اندار دروغینی از واقعیت ارائه نمی کنند.با بدیهی دانستن آنچه که امروز به عنوان سیاست در نظر گرفته می شود، یعنی فعالیت سیاستمداران حرفه ای که نمایندگان مردم هستند، می توان گفت که این خود سیاست است که واقعی نیست و رسانه های گروهی صرفا این واقعیت را باز تولید می کنند.
اما همزمان،اگر تعریف متفاوتی از واقعیت سیاسی بدهیم رسانه های گروهی عموما تصویر تحریف شده ای از آن را نمایش می دهند. به عبارت دیگر، اگر ما فعالیت سیاسی خود مردم را به عنوان سیاست واقعی تعریف کنیم،آنگاه می توان گفت رسانه های گروهی تصویری را که درباره واقعیت سیاسی ارائه می دهند تحریف می کنند.آنها این کار را با رساندن ضرورت این نوع فعالیت به حداقل،با تحریف معنای آن،با حاشیه ای کردن آن و یا با تغافل کامل از آن انجام می دهند.
به علاوه رسانه های جمعی،صحنه ای تحریف شده از واقعیت سیاسی ارائه می کنند.و آن هنگام است که آنان از علل بحران ها گزارش می دهند یا از منازعاتی گریبانگر بخش های مختلفی از نخبگان است خبر می دهند.در این طور مواقع آنها تصویری را که نخبگان دوست دارند باز تولید شود،به مردم نشان می دهند.
یک مثال در این مورد راهی بود که در آن رسانه های امریکایی-انگلیسی معنای واقعی بمباران محرمانه مردم عراق را در اواخر ۱۹۹۸ تحریف کردند. آنها دقیقا در گزارش های خود در طول جنگ خلیج فارس،علت اصلی جنگ را جنگ بین رژیم های طرفدار صلح شمال علیه رژیم های خشن جنوب عنوان می کردند و یا آن طور که روشنفکران سوسیال دموکرات به نحوه پیچیده تری بیان می کردند.جنگ بین دموکراسی در شمال در مقابل رژیم های استبدادی در جنوب بر سر کنترل منابع نفتی و بدین ترتیب رسانه های گروهی غرب واقعیت را تحریف می کردند.
تحت چنین شرایطی آشکار است که رسانه های جمعی معمولا تصویر کوچکی از واقعیت ارائه می کنند و آن هنگامی است که نخبگان بر اساس برداشت خود از جنبه های واقعیت سیسی تقسیم می شوند.از این نقطه نظر،تمرکز در صنایع رسانه ای ضروری و این که مالک رسانه ها ۱۰۰ یا ۱۰ نفر باشند در مبارزه برای تغییرات اجتماعی پر اهمیت است.
برای مثال چنین تقسیماتی میان نخبگان اروپایی بر سر مسئله الحاق به اتحادیه پولی اروپایی، بحث های رسانه ای نسبتا گسترده ای را درمورد معنای همگرایی اروپایی به و جود آورد. مشابهتی بین نخبگان انگلو امریکن و نخبگان اروپایی در مورد جنگ اول درخلیج فارس وجود داشت که نقش مجرمانه و مستقیم امریکا در حمایت از بمباران ها و نقش مجرمانه و غیر مستقیم اروپایی ها در حمایت از تحریمات را کمی روشن تر ساخت.
این تصادفی نیست که در ایالات متحده و بریتانیا جایی که رسانه ها نقش تاسف باری در تحریف حقیقت و دادن اطلاعات اشتباه به عموم داشتند،نظر سنجی ها از حمایت اکثریت مردم از اعمال مجرمانه نخبگانشان خبر می دادند. البته این بدان معنا نیست که تفوق قدرت در صنایع رسانه ای، نمایانگر تغییر اجتماعی خواهد بود که به یک دموکراسی اصیل ختم می شود.
معذلک ضرورت تفوق قدرت در صنایع رسانه ای در بالا بردن آگاهی مردم نباید مورد غفلت قرار گیرد، همچنین با در نظر گرفتن واقعیت اقتصادی،رسانه های گروهی به یک معنا تصویری دقیق از واقعیت اقتصای امروزین ارائه می دهند. این هنگامی است که با فرض مسلم و بدیهی بودن نظام اقتصاد بازار- رسانه های گروهی بخشی از تصویرواقعیت اقتصادی را نشان می دهند، یعنی مسئله این نیست که نیازهای اساسی جامعه به طور کافی تامین می شوند یا خیر، بلکه آن است که آیا قیمت ها،نرخ های سود،نرخ های مبادلاتی و متعاقبا نرخ های سود بالا و پایین می روند یا خیر.معذلک همین واقعیت که رسانه های گروهی اقتصاد بازار را امری مسلم و بدیهی دانسته اند به این معناست که آنها نمی توانند ماهیت اکثر معضلات واقعی اقتصاد”بیکاری،فقر و غیره” را ببینند و بنابر این تصویری دروغین از واقعیات اقتصادی ارائه می دهند.
این شیوه دیدن واقعیت اقتصادی از سوی صاحبان رسانه ها و یا از سوی ساختار سلسله مراتبی و درونی آنها تحمیل نمی شود.رسانه ها صرفا نظرات اقتصاددانان، بانکدارها تجار و سیاستمداران حرفه ای را منعکس می کنند یعنی نظرات همه کسانی را که پارادایم اجتماعی مسلط را بیان می کنند.
اما اگر تصویر واقعیت اقتصادی و سیاسی که از سوی رسانه ارائه می شود،تصصویری ترکیبی است. اما در مورد واقعیت اکولوژیکی چنین نیست. زیرا هیچ گزارشی معنا داری از بحران اکولوژیکی ممکن نیست مگر آن که به علل سیستمی آن اشاره رفته باشد.نتیجه اطلاع رسانی کاملا نادرست،یا توصیف مستقیم علایم بحران خواهد بود.
واقع گرایان رسانه های گروهی و احزاب گوناگون اکولوژیکی را در دست دارند و فنآوری، ارزش های مصرفی، قانون گذاری و غیره یعنی هر چیزی به جز علت اصلی بحران”همان نظام اقتصاد بازار” را متهم می کنند. به طور مثال،گزارش های مربوط به بحران اجتماعی هرگز انفجار جرایم و افراط در مصرف مواد مخدر را به علت ریشه ای آنها یعنی تمرکز فزاینده قدرت اجتماعی،اقتصادی و سیاسی در اختیار نخبگان معدود، مربوط نمی کند.در عوض علایم بحران اجتماعی به طور تحریف شده را به عنوان علل اصلی، گزارش می شوند و رسانه ها بر اساس نصیحت متخصصان، شکسته شدن خانواده های سنتی یا مدارس را به عنوان علل اصلی جرایم مطرح می سازند.
با وجود این، رهیافت دیگری اخیرا از سوی نظریه پردازان نظام ها مطرح شده که بنابرآن، رسانه های گروهی نه تنها واقعیت را تحریف و منعکس می کنند، بلکه آن را تولید هم می کنند. البته این معنای معمولی تولید رضایت نیست که از سوی چامسکی، هرمان و بوردیو توصیف شده است و اساسا یک فرآیند یک طرفه است که در آن نخبگان با کنترل کردن رسانه های گروهی،اطلاعات را از طریق سازو کارهای مختلف کنترل غربال می کنند به این منظور که برای اصول مورد قبولشان رضایت مردمی را کسب نمایند.
در تحلیل مسائل نظام ها این نظام سیاسی و یا اقتصادی نیست که کارکرد رسانه ها را کنترل می کند. آنچه که عملکرد آنها را بر اساس توانایی ارتباطی شان تعیین می کند.توانایی آنها در تحریک کردن مردم است.واقعیتی که بیانگر قدرت بالای تحریک کننده های برنامه های تلویزیونی است. عملکرد متنوع رسانه های گروهی شرایط را برای پویایی های اجتماعی به وجود می آورد که آن نیز به نوبه خود جامعه را باز تولید می کند. بنابراین در حالی که جامعه مدرن اولیه از طریق ذهنیت فوق طبیعی و یک شیوه تولید مادی نهادینه شد، باز تولید جامعه پست مدرن حال حاضر،بستگی به فرآیند عقلانیت ارتباطی دارد. رسانه های گروهی جز سازنده و بخش کارکردی فرآیندهای ارتباطی جامعه پست مدرن هستند.
با وجود این می توان در اینجا گفت اگر چه این صحیح است که واقعیت اجتماعی و رسانه های گروهی بر هم تاثیر و تاثر متقابل دارند، یعنی برداشت ما از اخبار تلویزیون جز سازنده واقعیت است و به طور همزمان عملکرد تلویزیون برداشت ما را از واقعیت مشروط و محدود می کند، اما این امر دلالت بر این مطلب نمی کند که عملکرد متنوع رسانه های جمعی شرایط را برای پویایی های اجتماعی ایجاد کند. هر چند تا جایی که باز تولید آن مورد نظر است این نقش را انجام می دهد
معنایی را که ما به گزارش تلویزیونی نسبت می دهیم به طور برون زا تعیین نمی شود، بلکه به و سیله جهان بینی و پارادایم ما که نتیجه فرآیند اجتماعی شدن هستند و به وسیله پارادایم اجتماعی مسلط مشروط می شوند تعیین می شود.به علاوه کارکرد تلویزیون نقش مهم و حیاتی در خلق شرایط برای پویایی های اجتماعی دارد که منجر به باز تولید وضعیت موجود است،اما به هیچ طریقی چنین نقشی را در مورد بنیاد نهادن جامعه ندارد.
- نسبت آرمان با واقعیت نسبت هدف با ابزار است/ باید آرمان ها منطقی و عقلانی تعریف شوند
- آثار معنوی حج در جهان مادی گرای امروز/ اسرار عرفانی قربانی کردن در حج
- ماهیت و اهمیت افکار عمومی در جهان امروز
- چرایی تفاوت نظرسنجیها با واقعیت جامعه در انتخابات ریاست جمهوری
- وظیفه خطیر رسانه حرکت در مسیر امر به معروف و نهی از منکر است