۲۹ مهر ۱۳۹۳ موضوع: اخبار حوزه دین و اندیشه


به گزارش پارک علم و فناوری قم به نقل از مهر، در این نوشتار نگارنده کوشیده است با برشمردن مشخصه های رویکرد مدیریتی امیرالمومنین(ع) پس از رسیدن به حکومت نشان دهد که الگوی مدیریتی حاکم بر آن دوره برای زمانه ی امروز جامعه اسلامی هم می تواند به خوبی مورد استفاده قرارگیرد. بر اساس یافته های مقاله ی حاضر، اهم برنامههاى اصلاحى مدیریت علوى را، به عنوان الگوی مناسب برای پیشرفت جامعهی اسلامی، مىتوان در هفت اقدام اصلى و بنیادین، به عنوان سرفصل کلى برنامهها، ارائه کرد: رفع تبعیض در تقسیم بیتالمال، برگرداندن داراییهای عمومى به تاراج رفته، جلوگیرى از پیدایش ثروتهای انبوه نامشروع در دولت جدید، تأمین حقوق شهروندان و در امان بودن غیرمؤمنان و تأمین حیات مادى ایشان، تأمین امنیت و استیفاى حقوق مردم بهویژه مظلومان، تأمین اجتماعى محرومان و از کار افتادگان، تلاش در راه عمران و آبادانى زمین. از این هفت برنامه، بخشی جنبهی سلبى داشت که موانع راه را براى فقرزدایى و توسعهی رفاه عمومى هموار میکرد و بخشی دیگر دارای جنبهی اثباتى بود که براى رفع محرومیت و از میان برداشتن شکاف عمیق طبقاتى به اجرا گذاشته شد. پیشرفت در مدیریت علوی نه هدف، بلکه وسیلهاى براى رسیدن به آرمانهای معنوى بود.


متن کامل این مقاله:


مقدمه


بىگمان پیشرفت و اصلاحات در مدیریت علوى در بین اقسام مدیریت موجود در تاریخ یک استثنا است و میتوان آن را یگانه و منحصر به فرد دانست و از نقطههاى عطف تاریخ به شمار آورد. گواه این حقیقت هم، توجه گسترده و فراوانى است که اندیشمندان و فرزانگان بشریت اعم از شیعه یا سنّى و حتى افراد بیرون از اسلام به این دولت (مدیریت) کوتاهعمر، ولى سرنوشت ساز مبذول داشتهاند و از زوایاى مختلف کلامى، سیاسى، تاریخى، نظامى و غیره مورد بررسى و کنکاش قرار دادهاند و آثار انبوهى را پیش روى ارباب اندیشه و نظر نهادهاند. در این بین، یکى از ابعاد مهم و شگفتانگیز این حکومت که شاید کمتر مورد توجه قرار گرفته و لااقل برخى از زوایاى آن تاکنون به خوبى شکافته نشده، بررسى برنامههاى اقتصادى مدیریت علوى در رشد، توسعه، پیشرفت و سازندگى و تلاش آن در زدودن چهرهی زشت و دردآلود فقر و بینوایى از جامعهی اسلامى و پدید آوردن جامعهاى متعادل و عارى از شکاف عمیق طبقاتى و کاستن از فاصلهی عمیق فقر و غنا است. مدیریت علوى از ریشه و بنیان براى ایجاد اصلاحات و پیشرفت در جامعهی اسلامى پدید آمد و از این رو، به اصلاحات و پیشرفت همهجانبه، به ویژه در بُعد اقتصادى، میاندیشید و آن را سرلوحهی اهداف و برنامههاى تنظیمى خود قرار داد. اهمّ برنامههاى اصلاحى مدیریت علوى را در این زمینه، میتوان در سه بخش اصلى و بنیادین، به عنوان سرفصل کلى برنامهها، ارائه نمود. بخش اول پیشرفت و اصلاحات در حوزهی اهداف، بخش دو در حوزهی سیاست گذاری و بخش سوم در حوزهی عملکرد نام برد.


پیشرفت و اصلاحات در حوزهی اهداف


از سؤالات مهم و شایع در حوزهی مدیریت دولتی، هدف یا وسیله بودن دولت و حکومت است. برخى ایدهآلیستها دولت را یک هدف و واحدى فوق مردم و فرد میدانستند و برخى دیگر از مکاتب و اندیشهورزان سیاسى، دولت و حکومت را وسیلهاى براى عمل به برخى اهداف مورد نظر جامعهی انسانى به شمار میآوردند و ارزش ذاتى را مختص فرد دانسته و دولت را ابزارى مکانیکى و مصنوع دست بشر براى دستیابى به اهداف خویش محسوب میکردند. همچنین متفکران سیاسى از منظرهاى مختلفى به اهداف دولت نگریستهاند. به عقیدهی ارسطو، هدف راستین حکومت، تحقق زندگى خوب است. «جان لاک» معتقد بود هدف حکومت تأمین «خیر عمومى» یا «خیر نوع بشر» است. «آدام اسمیت» بر این نظر بود که دولت سه هدف بزرگ دارد: نخست، حفظ حکومت و مملکت از تجاوز خارجى یا خشونت بینالمللی؛ دوم، حمایت از افراد در برابر بىعدالتى یا سرکوب از سوى اعضاى دیگر جامعه؛ سوم، ایجاد و حفظ آثار خاص و نهادهاى عمومى که هیچ فرد یا گروهى تمایل به ایجاد و حفظ آنها ندارند. در مدیریت علوی نیز تاریخ شاهد آن است که امام علی علیهالسلام چه در دوران مدیریت ظاهری و چه قبل از آن اهداف عالیهی حکومت در پیشرفت و اصلاحات را برشمردهاند که در بخشهایی از نهجالبلاغه همانند عهدنامهی مالک اشتر به آن مقاصد و اهداف تصریح شده است. به عنوان مثال، امام علی (ع) در یکى از سخنان خویش، ضمن تضرع با خداوند، عرض میکند: «اللهم اِنّک تعلم اَنّه لم یکن الذى کان مِنّا منافسةً فی سلطان و لَاالتِماس شى ءٍ من فضول الحُطام و لکن لنَرُدَّ المَعالم مِن دینک و نُظهِر الاِصلاح فی بلادک، فیأمن المظلومون مِنْ عبادک و تقامُ المعطَّلةُ مِن حدودک۱؛ بارالها! تو آگاهى که هدف ما از قیام، عشق به قدرت و دستیابى به فزونى متاع دنیا نیست و تنها بدان منظور است که نشانههاى دین تو را به جایى که بود، بازگردانیم و اصلاح و پیشرفت را در شهرهاى تو ظاهر سازیم، تا بندگان ستمدیدهات در امان باشند و حدود ضایع گشتهی تو اقامه شود».


به لحاظ مضمون کلى این بیان، اهداف اصلاحاتی و پیشرفت مدیریت علوی در نگاه حضرت را میتوان چنین دسته بندى نمود:


۱٫ احیاى دین و حاکم ساختن شعائر و احکام و قوانین الهى و فراهم نمودن زمینههاى دینداری؛


۲٫ برچیدن آثار فتنه و فساد و مستقر ساختن صلاح، پاکى، صلح و صمیمیت و طرد عناصر فاسد و مفسد؛


۳٫ حمایت از بندگان مظلوم و محروم که رمق جانشان توسط خداوندان زر و زور و تزویر پایمال و کاهیده شده است؛


۴٫ اقامهی حدود الهى که بر اثر توطئه و لجام گسیختگى حکام ستمپیشه و بىاعتقاد، به تعطیلی کشیده شده است.


از بیان حضرت میتوان برخى از اهداف اصلاحاتی و پیشرفت در مدیریت علوی برشمرد که میتوانند الگویی مناسب در جامعهی اسلامی باشند:


۱٫ بسترسازى و تمهید حیات مادى و معنوى مؤمنان؛


۲٫ تأمین حقوق شهروندان و در امان بودن غیرمؤمنان و تأمین حیات مادى ایشان؛


۳٫ تأمین امنیت و استیفاى حقوق مردم به ویژه مظلومان؛


۴٫ به سامان نمودن نظام اقتصادى جهت ادارهی صحیح و توانمند جامعه و کشور.


پیشرفت و اصلاحات در حوزهی سیاستگذاری


حضرت علی (ع) در بخشی از خطبهی شقشقیه به معضل ایجاد شده در دورهی خلفای قبلی اشاره نمود و فرمود: «والیان قبل از من کارهایی انجام دادند که در آنها مخالفت پیامبر خدا (ص) را کردند، در حالی که بر این مخالفت تعمد داشتند و عهد او را شکستند و سنت او را تغییر دادند و اگر مردم را بر ترک آن احکام وادار میساختم و بر وضع نخستین و آنطور که در زمان پیامبر خدا (ص) بود بر میگرداندم لشکریانم از گردم پراکنده میشدند تا تنها میماندم یا همراه با اندکى از شیعیانم که برترى و وجوب امامت مرا از کتاب خدا عزوجل و سنت پیامبر خدا(ص) شناخته بودند. چون به مردم اعلام کردم که جماعت در نمازهاى مستحبى بدعت است، بعضى از لشکریانم که همراهم میجنگیدند، بانگ برآوردند: اى اهل اسلام سنت عمر تغییر یافت على ما را از نماز مستحب در ماه رمضان باز میدارد. همانا ترسیدم در گوشهاى از لشکرم شورش کنند. از تفرقهی این امت و اطاعت پیشوایان گمراهى چه کشیدم؟!»


در مدیریت علوی، برقرارى عدالت اقتصادى و پیشرفت جامعه، به عنوان فریضهاى الهى و ضرورتى دینى مطرح بوده است و نمیتوان این اصلاحات و پیشرفت را صرفاً امری بشرى و بیرون از دین دانست. آنچه در سیرهی امیرالمؤمنین(ع) منعکس است و در حکومت محدود چند سالهی ایشان قابل مشاهده است، آن است که اسلام مقتضى پیشرفت و رفاه تودههاى محروم جامعه است و اصولاً نظام اسلامى براى انجام این مهم، در کنار اهداف و برنامههاى دیگر، تشکیل میشود. این وظیفه بر دوش حکومت اسلامى سنگینى میکند که به بهبود و پیشرفت معیشت مردم توجهى ویژه مبذول دارد و آن را به عنوان هدفى میانمدت و ابزارى در جهت نیل به اهداف متعال و نه یک هدف نهایى، در چهارچوب برنامهها و وظایف خود قرار دهد. حضرت، در نامهاى به معاویه، با استشهاد به گفتار حضرت صالح پیامبر (ع) در قرآن کریم، هدف اصلى و انگیزهی واقعى خود را چنین یادآور میشود: «و ما اردت الّا الاصلاح ما استطعت، و ما توفیقى الّا بالله، علیه توکّلت و الیه انیب۲». تنها هدف حضرت، انجام تغییر در اوضاع اجتماعى و اجرای برنامههاى اصلاحى بود و راه درمان آن را نیز بازگشت به اسلام راستین میدانست. در نخستین خطبهاى که پس از بیعت ایراد نمود، اشاره نمود که تنها راه سعادت جامعه، پرداختن حقوق مردم و بازگشت به سیرهاى است که در زمان پیامبر حاکم بود: «ولئن رجعت الیکم امورکم لسعداء۳»و «انّى حاملکم على منهج نبیکم (ص)۴». بنابراین بازگشت به سیره پیامبر اعظم (ص) و انجام اصلاحاتی در حوزهی سیاستگذاری، مهمترین برنامه در مدیریت علوی بوده که همگى آنها در بهبود معیشت و پیشرفت تودهی مردم و کم شدن درد محرومان تأثیرى مهم داشت.


پیشرفت و اصلاحات در حوزهی عملکرد


در فرداى روز بیعت- روز شنبه نوزدهم ذیحجهی ۳۵ ه.- که امام (ع) بر فراز منبر قرار گرفت، انبوه مردم محروم و مشتاق، شاهد اعلام نخستین اقدام خلیفهی جدید خویش، یعنی پیشرفت جامعه و کاستن رنج محرومین و مبارزه با صاحبان ثروتهای بادآورده، بودند. شاید کسى توقع نداشت با این سرعت، نخستین گام در جهت پیشرفت و برقرارى عدالت و قسط انجام پذیرد؛ گامى بسیار حیاتى و مخاطرهآمیز که کاخ آمال و آرزوهاى بسیارى از متنفّذان را به لرزه در آورد و آنان را به چالش با دولت نوپا فرا خواند. اهم این گامها را میتوان در چند اقدام اصلى و بنیادین، به عنوان سرفصل کلى برنامهها ی حضرت، ارائه نمود که میتواند الگویی جامع برای پیشرفت جامعهی اسلامی تلقی کرد. برنامههاى مورد نظر عبارت بودند از: رفع تبعیض، رفع فقر و تأمین اجتماعى محرومان و از کار افتادگان، برقراری مساوات در تقسیم بیتالمال، مصادرهی ثروتهای بادآورده، و تلاش در راه عمران و آبادانی زمین.


اولین سیاست اصولى حضرت علی (ع)، از بین بردن امتیازهاى ناروا و ظالمانهاى بود که در سایهی بنیانگذارى سنتهای غلط و حسابنشده ی خلفا در سالهای گذشته شکل گرفت و به تدریج، از حدّ تعیین شده در دفاتر و دواوین تجاوز نموده و به صورت سلیقهاى درآمده و موجب تاراج بیتالمال و شکاف روزافزون طبقاتى شده بود. حضرت تمام آن دفاتر حقوق و عطایایى که از دو خلیفهی پیشین بر جاى مانده بود، محو و با این کار، دست توانگران را قطع کرد؛ «و لم اجعلها دوله بین الاغنیاء»۵ و از دست به دست شدن اموال عمومى در دست ثروتمندان جلوگیرى بهعمل آورد؛ به گونهاى که بسیارى از دوستان و نزدیکان خویش و سران اصحاب پیامبر (صلى الله علیه و آله) را به همین دلیل از دست داد.


امام علی (ع) در آغاز بیعت فرموده بود: «لَتُبَلْبَلُنَّ بلبلهً و لتغربلنّ غربله و لَتُساطنّ سوط القدر حتى یعود اسفلکم اعلاکم و اعلاکم اسفلکم۶؛ اکنون که چهرهی جامعه، به عصر جاهلیت مقارن با بعثت پیامبر اکرم(ص) بازگشته و ارتجاعى شده و دوباره ثروتمندان و اشراف بر گردهی محرومان چیره شدهاند، باید تمامى طبقات و اقشار جامعه با هم درآمیزید، مخلوط شوید و غربال گردید و چونان دانههایی که در دیگ جوشان زیر و رو و بالا و پایین میشوند، باید آنان که به پایین کشانده شدهاند، صعود یابند و بالا روند و کسانى که بالا قرار گرفتهاند، به زیر آورده شوند». به گفتهی برخى محققان، امام علی(ع) بر طبق آمار دقیق و به کمک مأموران بصیر، به انجام این کار اقدام میکرد۷. امیرالمؤمنین(ع) خود را پدر یتیمان معرفى و همچون پدر با ایشان رفتار میکرد۸.


آن حضرت میفرمود: پیامبر خدا (ص) آنچه در بیتالمال بود تقسیم میکرد و چیزى براى فردا نمیگذاشت و ابوبکر نیز چنین کرد. اما عمر بن الخطاب در این مورد روش دیگرى در پیش گرفت و دفتر و دیوان درست کرد، بیتالمال را سالیانه تقسیم میکرد، یعنى اموالى در بیتالمال تا سال آینده میماند. اما من همچنان که پیامبر خدا(ص) رفتار میکرد عمل میکنم۹. در روایت دیگری آمده که جماعتى از اصحاب حضرت امیر(ع) خدمت آن حضرت رفتند و گفتند: اى امیر مؤمنان از این اموال به اشراف عرب و قریش و نیز به آنها که از مخالفت و فرارشان میترسی بیش از موالى و عجم بده. این سخن را به این جهت گفتند که معاویه چنین رفتارى داشت. پس حضرت به آنها فرمود: «آیا مرا وادار میکنید که پیروزى را با ستم بهدست آورم؟ قسم به خدا تا خورشیدى طلوع کند یا ستارهاى در آسمان ظاهر شود، چنین نخواهم کرد. قسم به خدا اگر این اموال بیتالمال، مال خود من بود، بینشان به عدالت تقسیم میکردم، پس چگونه چنین نکنم در حالى که آن اموال از آن آنها است»۱۰.


امیرالمؤمنین (علیهالسلام) تنها اصلاح روشهای توزیع گذشته را براى سامان دهى اقتصادى آینده کافى نمیدانست، بلکه معتقد بود ثروتهایی که در دوران عثمان بناحق به این و آن بخشیده شده، باید به خزانه بیتالمال بازگردد. امام در بازگرداندن ثروتهای نامشروع به خزانهی عمومى و سپردن آن به دست صاحبان حق چنین دلیل میآورد که مرور زمان و گذشت ایام موجب ابطال حقوق نمیگردد و فرد صاحب حق را نمیتوان با این توجیه که زمان درازى از حقش سپرى شده، از حق قانونى و مشروع خود محروم ساخت؛ «فانّ الحقّ القدیم لا یبطله شى ء». در همان روز دوم بیعت، سیاست بازگرداندن اموال نامشروع به خزانهی عمومى را نیز اعلام کرد. نکتهی جالب آنکه امام علی (ع) صرفاً به اعلام برنامه و حکم الهى و حکومت خود، بسنده نکرد. بلکه پس از اعلام، فوراً آن را به اجرا گذاشت و در اولین مرحله، دستور مصادرهی شمشیر و زره عثمان و هر اسلحه و شتر نجیبى را که در خانهی خلیفه یافت میشد، صادر کرد۱۱.


امام دربارهی رفاه نسبى طبقات اجتماعى و یا حداقل کاسته شدن از فاصلهی میان فقیران و ثروتمندان کوفه این چنین میفرماید: «ما اصبح بالکوفه احد الّا ناعماً، انّ ادناهم لیأکل البرَّ و یجلس فى الظلّ و یشرب من ماء الفرات۱۲؛ کسى را در کوفه نمیتوان یافت که متنعّم نباشد و در رفاه به سر نبرد، حتى پایینترین قشر مردم، خوراکش از نان گندم است و سرپناه و مسکن دارد که در آن آرامش میگیرد و از آب فرات میآشامد». اینکه دولتى موفق شود در مدتى کوتاه و پرهیاهو بر سه مشکل نان و مسکن و آب، فائق آید و براى محرومترین شهروند خود، لااقل در نقطهی مرکزى حکومت، نان مناسب، سرپناه و آب قابل شرب فراهم آورد و مثلاً آب فرات را که در فاصلهی نسبتاً زیادى از کوفه قرار داشت، با استفاده از ابزارهاى بسیار سادهی چهارده قرن پیش، به این شهر منتقل نماید، نشان از کارآمدى بالاى حکومت علوى در سازندگى کشور و توجه به رفاه عمومى از طریق آبادانى و عمرانى کشور دارد.


 نتیجهگیری


از مطالب بیان شده در بالا به این نتیجه میرسیم که در مدیریت علوی، تأمین رفاه و آسایش و پیشرفت جامعهی اسلامی یکی از اولویتهای این مدیریت قرار داشته که میتواند الگویی مناسب برای دولتمردان اسلامی بهخصوص دولت برخواسته از عشق و علاقهی وافر به اهل بیت عصمت و طهارت باشد. به یقین میتوان گفت برای رفع فقر و نداری عامهی مردم، ایجاد شغل و مسکن و زمینهی ازدواج جوانان پاک این مرز و بوم، راهی جز الگوبرداری از مدیریت والای امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب علیهالسلام نیست. جمعبندی رئوس برنامههای مدیریت علوی برای رفاه و آسایش و پیشرفت در جامعه در طول مدیریت پنجسالهی حضرت علی (ع) به عنوان الگویی مناسب برای تمام دنیای اسلام بهخصوص دولتمردان ما عبارت است از: به رسمیت شناختن حق همهی انسانها در برخورداری از زندگی توأم با عزت، شرافت و کرامت۱۳، اعتقاد به تفاوت کیفی طبقات و نه فاصلهی طبقات۱۴، اصلاح امور مردم و اصلاح (عمران و آبادانى) شهرها و در واقع تأمین رفاه و آسایش مردم۱۵، توزیع درست درآمدها و صرف کردن آنها در عمران و آبادانى۱۶، اهتمام بر تأمین حداقل رفاه و معیشت براى مردم۱۷، تأکید بر تأمین رفاه و آسایش سپاهیان۱۸، اعطاى سهم آحاد جامعه از بیتالمال و منابع عمومى درآمد۱۹. در پایان به همهی دوستداران اهل بیت و عصمت علیهم السلام توصیه میشود برای پیشرفت و رفاه در زندگی به اخالقرآن یعنی نهجالبلاغهی امیرالمؤمنین علی علیهالسلام توجه وافر نمایند.


نویسنده: دکتر رجب اکبرزادهاستادیار و عضو هیئت علمی دانشگاه پیام نور


پینوشتها:


۱٫ نهج البلاغه فیض الاسلام، خ۱۳۱، ص۴۰۶ ـ ۴۰۷٫


۲ – نهج البلاغه، نامه ۲۸، ص۳۸۸٫


۳ – ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۷۶٫


۴- ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۷، ص۳۶٫


۵- مصطفى دلشاد تهرانى، سیره ی نبوى، ج۲، ص۴۱۱، نقل از: کافى، ج۸، ص۶۰ ـ ۶۱٫


۶- نهج البلاغه، خطبه ۱۶، ص۵۷٫


۷- نگاه کنید به: موسوعه الامام على بن ابى طالب(ع)، ج۴، ص۲۰۴ ـ ۲۰۶٫


۸- اصول کافى، ج۱، ص۴۰۶٫


۹- غارات ثقفى، ص۳۲٫


۱۰- غارات ثقفی،ص ۵۴٫( اعطى على (ع) فى عام واحد ثلاثة اعطیة ثم قدم علیه خراج اصفهان فقال: ایها الناس اغدوا فخذوا فوالله ما انا لکم بخازن. )


۱۱- ابن ابى الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۲۷۰


۱۲- بحارالانوار، ج۴۰، ص۳۲۷٫


۱۳ – بحار الانوار ، ج ۳۲، ص ۱۳۴ .


۱۴- نهج البلاغه، سیدرضی،ج ۴ ، ص۵۳ .


۱۵- نهج البلاغه، خطبه ۱۳۱ .


۱۶- نهج البلاغه، نامه ۵۳ .


۱۷- بحارالانوار، ج۴۰، ص۳۲۷٫


۱۸- نهج البلاغه، نامه ۵۳ .


۱۹- نهج البلاغه، خطبه ۱۰۴ .


منابع و مآخذ:


۱- قرآن کریم


۲- نهجالبلاغه


۳- مجلسی، محمدباقر. (۱۴۰۳ق). بحارالانوار، بیروت، داراحیاء التراث العربی.


۴- دلشاد تهرانى، مصطفی. سیرهی نبوى، تهران، نشر و تحقیقات ذکر.


۵- شرح نهجالبلاغه. ابن ابى الحدید. (۱۳۷۸ق). به کوشش محمدابوالفضل، داراحیاء الکتب العربیه.


۶- ابراهیم، الثقفی الکوفی  الغارات،  (۱۳۵۵ش)، به کوشش سید جلالالدین المحدث، بهمن.


۷- الکلینی (۱۳۷۵ش). الکافی. به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه.


۸- الری شهری و دیگران. (۱۴۲۱ق). قم، موسوعه الامام على بن ابى طالب(ع)، دارالحدیث.


۹- نهجالبلاغه، فیض الاسلام.


۱۰- سید رضی، نهجالبلاغه. (۱۳۸۷ق)، به کوشش عبده، بیروت، دارالمعرفه.


*منبع: فصلنامه علوم اسلامی انسانی، شماره ۱۰٫

مطالب مرتبط :
  1. الگوی اسلامی پیشرفت در گلوگاه اتصال علوم طبیعی و انسانی قابل طرح است/ درآمدی روش شناختی بر الگوی پیشرفت
  2. الگوی اسلامی- ایرانی پیشرفت الگوی نظری با کارکرد هنجاری است/ بررسی مفهوم الگوی پیشرفت
  3. دستگاه مستقلی به نام رفاه و تامین اجتماعی نداریم/ رفاه و تأمین اجتماعی صدر برنامه ها باشد
  4. بعد از جنگ مدیریت جهادی قدری کمرنگ شد/ نارسایی های الگوی پیشرفت غربی
  5. «الگوی ایرانی-اسلامی پیشرفت علم و فناوری» بررسی می شود

پارک علم و فناوری قم

zohur